خلاصه ک چقد هیچ کس نیست. 

میتونم اینجا بیام از کارایی که این روزا درگیرشم بگم، از اینکه درسام سنگین شده یا مشغول به کار شدم. اما اینا رو همین دور و بریام هم میدونن، اینجا بگم تکرار اضافاته.

عوضش انقد نگفته دارم که میتونم تا صبح بنویسم و تموم نشه. اما انرژی میخواد گفتنشون. اصن چیزی رو ک انقد تو خودم نگه داشتم بگم ک چی؟

اینجا کلا بخش تاریک ذهنم فعال میشه و نوشته ها تلخه. این تلخی رو جای دیگه ای نمیتونم دور بریزم. انگار بلاگم زباله دونی تلخیات ذهنمه

خیلی وقته نمینویسم. راستش بی فایده میدونم نوشتنش رو

ینی اگه بنویسی «ما انگار با دل تنگ زاده ایم» چیزی از دلتنگیت کم میکنه؟

ما با دل تنگ زاده ایم.

کم نشد

از اینکه چند ماه پیش وارد رابطه شدم سخت پشیمونم. خاطرات خوب کم نداشتیم اما نباید ب کسی اجازه ورود ب دنیام رو میدادم. اشتباه کردم. بیش از حد وارد دنیام شد و نهایتا رید /:

نمیگم بده آدم با یکی باشه و پشتش بش گرم باشه، اما وقتی می بینی تهش اینطوری پشتتو خالی میکنه مجبور میشی تو نظراتت تجدید عقیده بکنی. 

شاید از بیرون ی آدم با اعتماد ب نفس بالا دیده بشم ولی واقعا انقد اعتماد ب نفسم کمه ک حتی جرات دخیل کردن دوستام رو تو مشکلاتم ندارم. 

داره سخت می گذره.

ظاهرا معلوم نیست. ظاهرا من ی دختر موفق دانشجوی هنرمند تیچرم، اما خودم ک میدونم دارم به زور پیش میرم. خودم میدونم واسه هر قدمی ک برمیدارم چقد انرژی صرف کردم ک انگیزه انجام دادنشو ایجاد کنم.

خسته ام.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

James وبلاگ دفتر معماري پيک تبريز - EPIC-Architects.com پوشکا Juvenal فعالیت های شورای دانش آموزی پروین اعتصامی نور مهتاب Easy.Plants.Aqua مدرسه شاد Michelle